من همچنان تنهایم...
ومن همچنان تنهایم واین تنهایی تاریک وتلخ را
هیچ کس درک نمی کند,هنوزهم من درپیچ وخم
نادانسته هایم پرسه می زنم,هنوزراه حلی برای این
دلتنگی مرگ آور پیدانکرده ام,خسته ازاین راه
بی پایان,خسته ورنگ پریده ازوحشت بی توبودن,
هنوزدرگیروداراحساسم دست وپامی زنم...
من به اندازه یک آسمان دلم گرفته,می خواهم گریه
کنم می خواهم فریادبزنم,کاش می توانستم خودم رااز
خودبیچاره ام بگیرم,کاش می توانستم نباشم,
بمیرم.
برگرفته ازرمان
سکینه کاشانی(شبنم)
ادامه شعر در ادامه مطلب
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۷/۰۹/۱۱ ساعت ۸:۱۴ ق.ظ توسط سیاوش (مدیر وبلاگ)
|